نقد و برسی کتاب عقاید یک دلقک :
ماجرا با برگشت هانس شنیر به محل تولدش در شهر بن در کشور آلمان، شروع میشود. هانس شنیر کمدینی است که خود را دلقک نام نهاده. او 27 ساله است و از سردرد و مالیخولیا رنج میبرد. خانوادهاش پیر و مذهب پروتستان و از سهامداران بزرگ ذغالسنگ و از خانوادههای سرشناس شهر هستند. هنریته نام خواهر بزرگ ترش که در جنگ جهانی دوم کشته شده است. شنیر در 21 سالگی دبیرستان را نیمه تمام گذاشت و با دختری فقیر و کاتولیک به اسم ماری فرار کرده بود. او علاقهای به رسمی کردن ازدواج شان ندارد. بدین ترتیب ، به نظر قانونی، ماری همسر قانونی او حساب نمی شود. زندگی هانس شنیر با شغلش گره خورده و در مکانی سکونت ندارد. از شهری به شهر دیگر و از هتلی به هتلی دیگر میرود و برنامه اجرا میکند. اجرا های او ترکیبی است از پانتومیم و حرکات آکروباتیک و شاید تردستی. زمان بیکاری اش را با همسرش منچ بازی میکند. زندگیش روندی مستقیم و یکنواخت دارد که هانس از آن لذت برده و خوشحال است.
کتاب تک گوییهای دلقکی است که برای همه کار ها و اصل های زندگی ایدههایی واضح دارد و از همین دید به جامعه ای که آن را فراموش کرده است نگاه میکند و درموردش به قضاوت می پردازد. او همسرش ماری را، وفادارانه دوست دارد. او تنها کسی است که قادر است تمام نیازهای هانس را برطرف کند. او به مثال پلی است که هانس را به جامعه متصل میکند. ماری که کاتولیک است سعی میکند هانس را به جمع کاتولیکها ببرد و از این راه او را راضی کند به روش کاتولیکها ازدواج کنند. هانس باید تعهدی را قبول کند که فرزندان آن ها را به روش کاتولیک ها تربیت خواهند کرد. هانس علاوه بر این که مذهبی نیست، همنشینی با کاتولیکها برایش خلی رنج آوراست و او را دچار آزار میکند و با توجه به شناخت عمیقی که از هر کدام از آنها دارد، از اصل ها و عقایدشان به جزمی شان فرار می کند ، ولی ماری را آزاد میگذارد که به کلیسا برود و به گفته همسرش ماری (در هوای کاتولیکی نفس بکشد.)
ارزش ها و وجود شنیر بیشباهت به مورسو در کتاب رمان بیگانه نیست. هر دو نفر آنها علیه اجتماع دست به عصیان میزنند؛ مورسو با روش بیتفاوتی و هانس با حساسیت و تیزبینیاش. او با آگاهی و صراحت، اجتماع و به خصوص جمع کاتولیکها را به نقد میکشد. نویسنده در رمان عقاید یک دلقک نگاهی نقادانه به همه ایسمهای موجود دارد و جزمیت این ایدئولوژیها دلسردش میکنند. ریاکاری و فریبکاری برایش از حد تحمل خارج است و علت این دلسردی ها را میتوان کم و بیش در اتفاقاتی که از سر گذرانده دید. در 10سالگی شینر، کشورش درگیر مبارزه علیه یانکیهای جهود و دفاع از خاک مقدس آلمان است. او، با یادآوری خاطراتش، نقشی را ارائه میدهد از نظام تربیتی مدرسه های آن دوره، تربیت پدر و مادر ، گسترش ایدهی برتری نژادی در مدرسه ها و فضای ترسناک و وحشتی که حتی در مدرسه ها از طرف نوجوانان هیتلری، برای جاه طلبی و به دست آوردن امتیازات، حکم فرما شده بود. در آن هنگام دختران جوان مجبور بودند خودشان را داوطلبانه به آتشبار ضدهوایی معرفی کنند، مادر شینر درمورد رفتن هنریته با آرامش اعلام میکند که همه باید در بیرون کردن یانکیهای جهود از سرزمین مقدس آلمان سهم داشته باشند. هانس در این مورد میگوید «از زمان کشته شدن هنرینه خواهرم پدر ومادرم دیگر نزد من جایگاه و ارزش قبلشان را ندارند».
به نظر می آید که نقدهایی که تا حالا درمورد هانس شنیر در رمان عقاید یک دلقک نوشته شده، حق مطلب را به جا نیاورده اند. در اکثراین متن ها هانس شنیر شخصی مالیخولیائی، سرخورده و ناامید جلوه داده میشود که عشقش به همسرش به علت سقوط، شکست کاری و الکلی شدنش است، اما شاید بتوان بیان کرد ماری تنها سنگر هانس برای دوام آوردن و سازش با انسان ها و جمع هایی بود که دیگر هیچ چشم امیدی به آنها نداشت و با دریده شدن بندهای وابستگی، هانس خود را شبیه یک دلقک گریم میکند. گریم صورتش که ترک بر میدارد، صورتش مانند مجسمهای میشود که از زیر زمین بیرون آمده و سپس با دسته ای همراه میشود و با خود میاندیشد: «برای مخفی شدن یک حرفهای، هیچ جا برتر از دسته تازه کارها نیست».
کتاب رمان عقاید یک دلقک اثر هاینریش بل آلمانی است و در سال ۱۹۳۶ به رشته تحریر درآمده است. این کتابرمان در سال ۱۹۷۲ برندهی جایزهی نوبل ادبیات شد ، پایه این کتاب فیلمی نیز ساخته شده است.
برای انتخاب و خرید کتاب روی لینک کلیک کنید : خرید کتاب