معرفی کتاب دختر کشیش اثر جورج اورول
کتاب دختر کشیش اثر جورج اورول، صاحب آثاری چون «قلعه حیوانات» و «1984» که در سال ۱۹۳۵ منتشر شد. اورول در این کتاب بر خلاف بسیاری از نوشتههایش قلمی ساده برای بیان داستان انتخاب کرده اما مانند دیگر آثارش مخاطب را با داستانی انتقادی که ذهن را به چالش میکشاند مواجه مینماید.
کتاب دختر کشیش (a Clergymans Daughter) زندگی تک دختر یک کشیش متحجر را به تصویر می کشد که هر چند تا حدودی روحی منحصر به فردی دارد، از کودکی تحت تعلیمات خشک و تحجر گرایانهی پدرش رشد کرده است. جورج اورول (George Orwell) در کاری بسیار خاص، حدود یک سوم از صفحات کتاب را صرف توصیف یک روز از زندگی «دوروتی» (شخصیت اصلی کتاب) با تمام جزئیات و اعتقاداتش، برای مهیا ساختن زمینههای ادامهی داستان نموده و بعد از آماده شدن ذهن مخاطب باقی ماجراها را به راحتی نگاشته؛ کاری بی نظیر که تندی و کندی آن را در جاهای مختلف خیلی خوب کنترل کرده است.
ماجرا اینگونه ادامه می یابد که «دوروتی» با آن که خود را فوقالعاده انسان باایمانی پنداشته و البته هرگز سستی و تنبلی در کار عبادت و کلیسا نداشته و تمام سختی ها، فقر و بیمسئولیتیهای پدرش را بر دوش کشیده و حتی به خیلی از مردم فقیر و… کمک مینماید، زمانی که به علت دچار شدن به فراموشیِ مقطعی چند روزی به خانه نمیآید، از طرف پدر نیز همچون دیگر مردم دهکده که شروع به گفتن حرفهای بیربط و زدن تهمت های عجیب و غریب می نمایند، طرد و به یک ولگرد بی خانمان تبدیل شده و به دنیایی جدید پای می گذارد. دنیایی که او را دچار کشمکش های ذهنیتی در ارتباط با مذهب، فقر، پدرش، کلیسا و… می نماید.
مشخصات کتاب دختر کشیش
- نویسنده جورج اورول
- مترجم مهشید مرادی البرزی
- ناشر آتیسا
- تعداد جلد 1
- موضوع رمان
- مناسب برای بزرگسالان
- شابک 978-600-8951-23-0
- وزن 499 گرم
- قطع رقعی
- تعداد صفحات 350 صفحه
- نوع جلد شومیز
نقد کتاب
کتاب دختر کشیش اثر جورج اورول نویسنده انگلیسی که اولین بار در سال ۱۹۳۵ در شهر لندن منتشر شد. این داستان همچون نوشتههای دیگر جورج اورول یک داستان انتقادی است. دورتی شخصیت داستان است و البته که همخوان با قرن حاضر. دختر کشیش کتابی است با دنیایی متفاوت و نگارشی سادهتر از هر چیز که اورول تاکنون نوشته است. شخصیت اصلی داستان دختر کشیش (دوروتی) است که در محیطی خشک، یعنی خانهٔ پدرش (کشیش) زندگی می کند.
دوروتی دختری است که از کودکی تحت تعلیمات خشک و تحجر گرایانهٔ پدرش بزرگ شدهاست. هر چند دوروتی تا حدودی روحیهٔ منحصر به فردی دارد.ددختر کشیش نمایندهٔ مسیحیتی پیش پا افتاده و خشک مقدس است. وضعیتی که کشیش برای دخترش ایجاد کردهاست و مشکلاتی که دوروتی با آنها دست و پنجه نرم میکند (مانند بدهیها و فقر) ذهنیت اصلی داستان است و دوروتی تا قبل از فراموشی و زندگی عادیش تنها به همین مسائل فکرمی کند. در بخشی از کتاب دوروتی فراموشی می گیرد. و به دنیایی جدید پای می گذارد. دنیایی که کاملاً متفاوت از دنیای گذشته است.
خلاصه کتاب دختر کشیش
وقتی که کشیش مراسم دعا و تقدیس را به اتمام رساند، دوشیزه میفیل با تقلا و زحمت بسیار تلاش کرد تا روی پاهایش بایستد و مثل یک مخلوق چوبی قطعهقطعه خودش را بالا کشید، صدای غژغژ عجیبی از جایی که نشسته بود به گوش میرسید. احتمالا این صدا، صدای ساییده شدن استخوانهای او روی یکدیگر بود …. تصور میکردی درون آن کت سیاه فقط یک اسکلت خشک وجود دارد.
دوروتی صبح آخرین روز اقامت یک هفتهایش در مهمانسرای مری، از پلهها پایین رفت و با اندک امیدی که برایش مانده بود، به لوحی که به دیوار راهرو آویزان بود نگاهی انداخت. روی این لوح هر روز نام افرادی که برایشان نامه رسیده بود، با گچ نوشته میشد. نامهای برای «الن ملبرو» نرسیده بود. برای دوروتی راهی جز ترک آنجا و قدمزدن در خیابانها نمانده بود. او حتی سعی نکرد مانند سایرین از خود داستانی سرهم کند تا بتواند یک شب دیگر را بدون اجازه در آنجا سر کند و خیلی راحت و ساده از آنجا بیرون زد و حتی به خود زحمت نداد و مری را هم از تصمیم خود مطلع نکرد.
در ادامه کتاب دختر کشیش می خوانیم :
او برنامهای نداشت؛ مطلقا هیچ برنامهای برای خود نداشت؛ به جز اینکه هنگام ظهر باید برای خرج کردن سه پنی از چهارپنی باقیماندهاش بیرون میرفت و با آن نان و مارگارین و چای میخرید. او تمام آن روز را در کتابخانه عمومی گذراندو مجله ها را مطالعه کرد. صبح ف هفته نامه «باربر» و بعد از ظهر «کیج بردز» را خواند. آنها تنها نشریاتی بودند که او توانست به دست آورد؛ زیرا همیشه تعداد زیادی بیکار در کتابخانه بودند و باید برای به دست آوردن هرگونه نشریهای با آنها جدال می کردی.
دوروتی تمام آن دو نشریه را صفحه به صفحه خواند؛ حتی آگهیهای آنها را هم خواند. او ساعتها و با تعمق سرگرم خواندن آنها بود و به نکات فنی جالبی مانند:«چگونه می توان با چرم، تیغ ریش تراشهای فرانسوی را تیز کرد» و یا «چرا سشوارهای برقی بهداشتی نیستند؟» و یا «نحوه تخم گذاری و رشد مرغ عشق» دست یافت. ذوروتی احساس می کرد این تنها کاری است که اکنون میتواند انجام دهد. او دچار وضعیت رخوت انگیز و عجیبی شده بود که در آن برایش سادهتر بود که به نحوه تیز کردن تیغ ریش تراشی فکر کند تا به وضعیت اسفبار خودش.
پیشنهاد دشت کتاب
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.