معرفی کتاب دختری که رهایش کردی اثر جوجو مویز
کتاب دختری که رهایش کردی اثر جوجو مویز ، درباره یک نقاشی مربوط به دوران جنگ جهانی اول است. این اثر دو زندگی، دو انسان، دو کشور و دو سرنوشت را به هم ربط داده است.
جوجو مویز در کتاب دختری که رهایش کردی (The Girl You left Behind) به گونهای زیبا و نوآورانه داستان خود را که به صورت موازی در دو زمان متفاوت با بازه زمانی ۱۰۰ ساله روایت میکند.
کتاب دختری که رهایش کردی از سال 1916، یعنی اواسط جنگ جهانی اول، شروع میشود. در شهر کوچکی از شهرهای فرانسه، به نام پرون که توسط سربازان منفعت طلب آلمانی اشغال شده است. سربازهایی که هر چیز با ارزشی از شهر که البته شامل غذاها نیز میشد، را به تصاحب خود درآوردند و با وجود اینکه مردم شهر گرسنگی میکشیدند، آلمانها بیشتر و بیشتر میخواستند.
این کتاب داستانی درباره دو زن با برخی ویژگیهای مشابه است؛ یکی از آنها به نام سوفی در زمان اشغال فرانسه مجبور است تا از خانوادهاش در نبود شوهر در مقابل نازیها محافظت نماید و دیگری به نام لیو که در لندن زندگی میکند. شوهر لیو قبل از فوت به وی یک تابلو نقاشی با نمایی از یک زن هدیه میدهد که مربوط به یک قرن قبل میباشد و در جریان جنگ از فرانسه به انگلستان منتقل شده است.
مشخصات کتاب دختری که رهایش کردی
- عنوان: دختری که رهایش کردی
- موضوع: داستان های انگلیسی
- نویسنده : جوجو مویز
- مترجم : کتایون اسماعیلی
- ناشر: میلکان
- قطع: رقعی
- سال انتشار: ۱۳۹۷
- تعداد چاپ: ۹۸
- نوع جلد: شومیز
- تعداد صفحات: ۴۷۲
درباره جوجو مویز
طرفداران رمان های عاشقانه با نام جوجو مویز این نویسندهی کتاب دختری که رهایش کردی آشنا هستند، او در سالهای اخیر توانسته نام خود را با فروش بالای بیشتر آثارش به جهانیان معرفی کند. این نویسنده پرخواننده و پرکار 12 سال از زندگی خود را به روزنامهنگاری مشغول بوده و از سال 2002 با انتشار کتاب «سرپناه بارانی» پا به عرصه داستاننویسی گذاشت و تقریبا هر سال یک رمان جدید منتشر کرده است.
جوجو مویز این نویسنده 50 ساله با دو رمان عاشقانهی «من پیش از تو» و «من پس از تو» مشهور شد. این رمانها به سرعت در صدر پرفروشهای نیویورک تایمز قرار گرفتند و باعث شد طرفداران مویز و دوستداران داستان های عاشقانه ی امروزی دیگر بدون توجه به عنوان کتاب، تنها با اتکا به نام نویسنده خود را غرق داستانی جدید کنند. مویز بعد از انتشار رمان معروف «من پیش از تو» رمانی به اسم «ماه عسل در پاریس» نوشت. موضوع این داستان هم مثل رمانهای دیگر او عاشقانه است و روایت دو زوج در سالهای مختلف است که هر دو برای گذراندن ماه عسل، به شهر پاریس سفر کردهاند.
سبک نوشتاری جوجو مویز در کتاب دختری که رهایش کردی
جوجو مویز به سبک نوشتاری عاشقانه اش معروف است. بیشتر یا بهتر بگوییم همهی داستان های مویز قصهی زنانی است که به خوبی احساسات عاطفی و عاشقانهی هر کدام را به تصویر میکشد. اما مویز در کتاب دختری که رهایش کردی دست به تغییر زده و داستان خود را به شیوهی خلاقانهتری روایت میکند.
دو داستان موازی که با بازه زمانی 100 ساله روایت میشود. مویز از خاطرات و حوادث دوران جنگ جهانی دوم استفاده کرده تا سرنوشت دو زن و دو ملت را با یک تابلوی نقاشی به هم ربط دهد. او پاریس اشغال شده توسط سربازان آلمانی را به داستان عاشقانه خود اضافه کرده است به طوری که خوانندهی همیشگی آثار او این بار با فضایی جدید و نوآورانه از دو نسل از زنان در یک رمان مواجه است.
بسیاری از منتقدان مویز را برای انتخاب موضوع این رمان تحسین کردهاند و بیان کردهاند که موضوع رمان جوجو مویز آن را به رمانی ضدجنگ تبدیل کرده که برای بسیاری از افراد خاطرات تلخ دوران جنگ را تداعی میکند.
خلاصه کتاب دختری که رهایش کردی
اینکه انسان بتواند مایحتاج زندگانی خود را از طریق انجام کاری که دوست دارد کسب کند، یکی از بزرگترین موهبتهای زندگانی است.
می دونی چه حسی داره وقتی خودتو به سرنوشتت می سپری؟ یه جورایی بهت خوشامد می گه. دیگه نه دردی هست، نه ترسی و نه اشتیاق و آرزویی. مرگ، امید بود که داشت با این تسکین به وجود می اومد. به زودی می تونستم ادوارد رو ببینم. ما تو اون دنیا به هم می رسیدیم، چون مطمئن بودم که خدا مهربونه، خدا هرگز اون قدری بی رحم نیست که ما رو از تسکین تو اون دنیا محروم کنه.
ترس از سرنوشت مادر این بچه با ترس از سرنوشت شوهرم، یکی شده بود. انگار تو گردابی از نگرانی و خستگی گیر افتاده بودم. خبرهای کمی به شهر می رسید. تقریبا هیچ خبری از شهرمون به جایی نمی رفت. جایی خیلی دورتر از اینجا ممکن بود شوهرم سخت بیمار باشه، گرسنه مونده باشه و یا سخت کتک خورده باشه.
منو کشید طرف خودش و محکم منو بوسید، لباش رو لبام بود، دستای بزرگش منو سفت گرفته بودن، بهش چسبیده بودم. منم بغلش کردم و چشمای پر از اشکم را بستم و تو بغلش نفس کشیدم، با همه ی وجودم عطر تنشو بو کشیدم. انگار میخواستم آخرین لحظه ی بودنش رو برای تمام نبودنش ثبت کنم. انگار می دونستم که برای همیشه داره میره.
لیو در حال حرکت نزدیک رودخانه بود، چیزی بین راه رفتن و دویدن، قبل از آنکه راجع به آن پیام فکر کند، دستش را تاب داد و با یک حرکت روان و آهسته گوشی را توی رودخانه تمیز انداخت. گوشی بدون هیچ صدایی درون آب افتاد و توجه هیچ کس را به خودش جلب نکرد.
پیشنهاد دشت کتاب
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.