کتاب 1984 نوشته جورج اورول
کتاب 1984 نوشته جورج اورول، دنیای ترسناکی را توصیف می کند که تنها سه کشور بزرگ در آن وجود دارند؛ اوشینیا، اوراسیا، ایستیشیا. همان سه کشور بی رحم هم همیشه با یکدیگر در حال جنگند. این داستان در لندن، در کشور اوشینیا رخ میدهد که جامعهاش به سه طبقه تقسیم شده است، طبقهی کارگر، اعضای عادی حزب (مردم عادی) و اعضای رده بالای حزب. همهی افراد جامعه در این سه دسته قرار می گیرند و باید از «برادر بزرگ» که رئیس حزب است، اطاعت کنند. نوشتن در این جامعه ممنوع است و همهی جامعه به وسیلهی تلویزیونهای تلهاسکرین کنترل میشود. در این جامعه برای همه تنها یک حقیقت محض وجود دارد و آن حقیقت هم حزب است، نه چیزی بیشتر و نه چیزی کمتر.
مشخصات فیزیکی کتاب 1984
- نویسنده جورج اورول
- مترجم بهناز پیاده
- ناشر راه معاصر
- تعداد جلد 1
- موضوع رمان
- مناسب برای بزرگسالان
- شابک 978-600-6585-76-5
- وزن 329 گرم
- قطع رقعی
- تعداد صفحات 344 صفحه
- نوع جلد شومیز
نقد و بررسی کتاب
اریک آرتور بلر داستان نویس، روزنامهنگار، منتقد ادبی و شاعر انگلیسی با نام مستعار جورج اورول، کتاب 1984 را نوشته و بهناز پیاده آن را به فارسی برگردانده است. 1984 تا به حال به بیش از 65 زبان مختلف برگردان شده، میلیونها نسخه از آن فروخته شده و درنتیجهی آن، جورج اورول به جایگاه ممتازی در ادبیات جهان رسیده است. با توجه به تصویر روشنی که اورول در این کتاب از نظام های تمامیتخواه ارائه میدهد، این کتاب بیانیه سیاسی شاخصی در رد نظامهای تمامیتخواه و کمونیسم شمرده میشود.
جهان اورولی، اصطلاحی است که به صورت خلاصه توتالیتاریسم و نظامهای سرکوبگر را توصیف میکند. 1984 داستان وینستون اسمیت را روایت میکند؛ فردی که نماد یک شهروند عادی دگراندیش در دنیاهای اورولی است. رمان 1984 را جورج اورول در سال 1949 نوشت، زمانیکه جنگ دوم جهانی به تازگی به پایان رسیده بود و جهان خطر تسلیم شدن در مقابل دیکتاتوری را به خوبی فهمیده بود.
در آن زمان جنگ سرد هنوز به معنای واقعی آغاز نشده بود و در دنیای غرب روشنفکرانی به دفاع از کمونیسم برخاسته بودند. درواقع اورول این کتاب را برای اخطار به غرب در مورد گسترش کمونیسم نوشت؛ اما داستان این اثر را میتوان تا حدود زیادی به شرایط حاکم بر تمام جوامع تحتسلطه حکومتهای استبدادی تعمیم داد.
خلاصه کتاب 1984
وزارت حقیقت، یا همان میتی ترو در زبان نوین به طرز شگفتآوری در میان چشمانداز، خودنمایی می کرد. شاختمان عظیم هرمی شکلی به رنگ سفید، که به صورت پله پله تا ارتفاع سیصدمتر بالا رفته بود. از جایی که وینستون ایستاده بود سه شعار حزب را که به نحوی موزون بر نمای سفید ساختمان به طور برجسته نوشته بودند، به راحتی میشد خواند:
جنگ، صلح است.
آزادی، بردگی است.
نادانی، توانایی است.
آنطور که میگفتند وزارت حقیقت شامل سه هزار اتاق در بالای طبقهی همکف و همین تعداد اتاق در زیر زمین بود. در تمام شهر لندن تنها سه ساختمان دیگر با این شکل و اندازه وجود داشت. این چهار ساختمان، کلیه عمارتهای اطراف را تخت الشعاع قرار داده بودند، و از بالای عمارت پیروزی هر چهارتای آنها دیده میشد.
در ادامه کتاب 1984 می خوانیم :
«وینستون خیال داشت خاطرات روزانهی خود را در آن یادداشت کند. این کار غیرقانونی نبود (در واقع هیچکاری غیر قانونی نبود، چون اصلا قانونی وجود نداشت.) اما اگر متوجه میشدند، به طور حتم، مجازات مرگ. یا حداقل بیست و پنج سال محکومیت در اردوگاه کار در انتظارش بود. وینستون، سر قلمی به قلم خود وصل کرد و آن را به درون جوهر فرو برد.
قلم، ابزار منسوخ شدهای بود که دیگر به ندرت حتی برای امضا کردن به کار میرفت و او صرفا به این دلیل که نمیخواست آن کاغذ خوشرنگ و زیبا را با یک خودکار خط خطی کند، ترجیح داده بود این قلم را با دردسر زیاد و به طور پنهانی تهیه کند. او در واقع زیاد به نوشتن با دست عادت نداشت چون آنها به طور معمول، همهچیز را، به جز برخی نوشتههای بسیار کوتاه، به دستگاه «گفته نگار» دیکته میکردند، اما بی شک برای هدف فعلی امکان استفاده از آن نبود.
بنابراین قلم را در جوهر فرو برد و سپس برای لحظهای کوتاه دچار تردید شد. به دلشوره افتاد. نوشتن روی کاغذ نیاز به عزمی راسخ داشت. با حروف ریز و مغشوشی نوشت: چهارم آوریل، 1984.
پیشنهاد دشت کتاب
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.