معرفی کتاب عشق هرگز نمی میرد
کتاب عشق هرگز نمی میرد نوشته ی امیلی برونته یکی از به یادماندنیترین داستانهای رمانتیک ادبیات انگلیس محسوب میشود. برونته با قلم و زبانی قدرتمند به وصف عشق آتشین و نافرجام هیتکلیف و کاترین می پردازد.
امیلی برونته برای روایت داستان شورانگیز خود چند راوی انتخاب می کند که هیچکدام جزو شخصیتهای اصلی ماجرا نیستند. نیمی از رمان را لاکوود که مستأجر هیت کلیف در ایام میانسالی است تعریف میکند و نیمی دیگر را آلن دین برعهده میگیرد چرا که او خدمتکار قدیمی عمارت وودرینگ است و سال های زیادی را با عشاق داستان گذرانده است.
آلن داستان عشق هرگز نمی میرد را از ایامی آغاز می کند که آقای ارنشا با پسر بچهای کولی به عمارت وودرینگ میآیند و این پسر همان هیتکلیف است. این پسر کولی از همان سالهای نخست ارتباط عمیقی با کاترین دختر ارباب برقرار میکند که در ایام نوجوانی به عشق مبدل میشود. کاترین هم هیت کلیف را دوست دارد اما خلق و خوی آتشین هر دو و اختلاف طبقاتی همواره مانع از این میشود که این عشق فرجامی داشته باشد.
از طرف دیگر، هیت کلیف ارتباط خاصی هم با پسر ارباب برقرار میکند که سراسر کینه و نفرت است. هیتکلیف در سراسر داستان میان عشق و نفرت این خواهر و برادر در رفت و آمد است و هر آنچه میکند بر اساس احساسی است که نسبت به این دو دارد. احساسات هیتکلیف حتی با مرگ اعضای این خانواده هم از میان نمیرود و به نسل بعدی این خانواده منتقل میشود. هیتکلیف که نتوانسته با کاترین ازدواج کند و جوانمرگ شده است، دیگر فقط به یک چیز فکر میکند و آن هم انتقام است.
مشخصات کتاب عشق هرگز نمی میرد
- نویسنده : امیلی برونته
- مترجم : جهانپور ملکی
- ناشر : نیک فرجام
- تعداد جلد : 1
- موضوع : رمان
- شابک : 978-600-7159-33-0
- وزن : 200 گرم
- قطع : رقعی
- تعداد صفحات : 487 صفحه
- نوع جلد : گالینگور
نقد و بررسی کتاب
عشق های دیوانه وار و وصال دو عاشق نقش پررنگی در ادبیات کلاسیک ایفا می کند. اما همه ی داستان ها با شیرینی وصال به پایان نمی رسد و این ناکامی سرآغاز نفرت و بهانه ای برای انتقام می شود. امیلی برونته خالق کتاب عشق هرگز نمی میرد، است. او در این کتاب داستان عشقی نافرجام و دردناک در قرن نوزدهم را روایت می کند. این رمان یکی از صد رمان برتر جهان است.
بخشی از کتاب عشق هرگز نمی میرد
هنگامی که به راهنمایی زیلا از پلکان بالا میرفتم سفارش کرد شمع را پنهان کنم و کوچکترین صدایی برنیاورم زیرا اربابش درباره اتاقی که من میبایستی آن شب را در آن جا بخوابم نظر خاصی داشت و هیچ گاه از روی میل اجازه نمیداد کسی به آن اتاق وارد شود و ساعتی را در آن جا بگذراند. دلیل آن مطلب را از او پرسیدم ولی وی چیزی نمیدانست و در جوابم گفت بیش از یکی دو سال نیست که در آن جا مشغول خدمت است و آن قدر جریان های عجیب و غیرعادی در اطراف خود میبیند که حوصله کنجکاوی ندارد.
خود من نیز از بس گیج و خسته بودم میلی به کنجکاوی بیشتری نداشتم پس در اتاق را به روی خود بستم و به اطراف نگریستم تا تختخواب را بیابم. همه اثاث اتاق عبارت بود ازیک صندلی، یک گنجه جالباسی و جعبه بسیار بزرگی از چوب بلوط که در قسمت بالای آن دریچههای چهارگوشی شبیه پنجرههای کالسکه تعبیه شده بود. چون به جعبه مزبور نزدیک شدم و درون آن را نگاه کردم متوجه شدم که یک نوع تختخواب قدیمی است و طوری ترتیب داده شده است که هرکس درون آن قرار گیرد خود را مستقل و فارغ از مزاحمت سایرین بیابد و احتیاجی نباشد که هریک از افراد خانواده برای خود اتاقی جداگانه داشته باشد.
در ادامه کتاب عشق هرگز نمی میرد می خوانیم :
داخل جعبه مزبور در حقیقت شبیه اتاقکی بود و درگاه پنجرهای که از یک طرف آن را محصور می ساخت به صورت میزی مورد استفاده قرار می گرفت. دریچههای ورودی تختخواب را به کناری زدم و با شمعی که در دست داشتم وارد آن شدم ودوباره دریچهها را بستم. در آن موقع خود را از مزاحمت هیتکلیف و دیگران درامان میدیدم.
در طاقچه ای که شمع را به روی آن نهادم تعدادی کتاب با جلدهای کپک زده قرار داشت و سراسر طاقچه پوشیده از خطوطی بود که در نتیجه ی خراش دادن رنگ چوب پدید آمده بود. خطوط مزبور به اشکال کوچک و بزرگ یک نام را نشان می داد، در یک گوشه کاترین ارنشا و در گوشه دیگر کاترین هیت کلیف و کمی آن طرف تر همان نام به کاترین لینتون تغییر یافته بود.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.