کتاب ملت عشق اثر الیف شافاک ترجمه زهره قلی پور
کتاب ملت عشق ترجمه زهره قلی پور (چهل قانون عشق)، اثر شگفت انگیز الیف شافاک، رمانی فلسفی، عاشقانه و عرفانی در مورد مولانا و شمس است که مفهومی بسیار عمیق و ماندگار دارد. خواندن این رمان بیتردید به همه ی ما کمک می کند که به خودمان، به دیگران و جهانی که از هر سو ما را محاصره کرده، عمیق تر نگاه کنیم و زیباتر و بهتر از قبل زندگی کنیم.
کتاب ملت عشق ترجمه زهره قلی پور (The Forty Rules of Love) همان رمان ملت عشق شاهکار الیف شافاک، یکی از پرفروشترین کتابهای رمان ترکیه است که در چند سال اخیر بیش از 500 بار به زبانهای مختلف تجدید چاپ شده است. البته در ایران نیز جزو پرفروشترین کتابهای چاپ شده است.
ملت عشق روایتی از دلدادگی و رهایی است. زنی زندگی آرام و یکنواخت دارد و سرانجام درگیر اندیشههای عرفانی میشود. در دل این ماجرا، داستانی از مولانا و شمس تبریزی تعریف میشود، که پس از گذشت قریب به هشتصد سال، هنوز هم یکی از شگفت انگیزترین داستانهای عالم بشریت است!
مردی در اوج نیک نامی و فرخندگی و کامیابی و فقاهت، ناگاه در برخوردی بنیانکن از سوی درویش غریب و بیادعا و ساده پوش و حقیقت جوی چنان دگرگون میشود که هم مدرسه و خیمه و خرگاه را از یاد میبرد، هم از آنچه تا آن روز برایش اصل بوده یعنی از «قیل» و «قال» میگذرد و یکسره در «عشق» و «حال» مستحیل میگردد.
چنان که از آن پس هر چه می سُراید همه از شدت عشق و طراوت جهانی است که شمس چشم او را به تماشای آن گشود. پس بیدلیل نیست که او خود و شمس را یکی میداند و دیوان بزرگ اشعارش را نه دیوان مولانا که «دیوان غزلیات شمس تبریزی» نام می نهد.
مشخصات کتاب ملت عشق ترجمه زهره قلی پور
- نویسنده الیف شافاک
- مترجم زهره قلی پور
- ناشر انتشارات آتیسا
- تعداد جلد 1
- موضوع داستانی و رمان
- مناسب برای بزرگسالان
- شابک 978-600-8951-07-0
- وزن 380 گرم
- قطع رقعی
- تعداد صفحات 511 صفحه
- نوع جلد شومیز
نقد و بررسی کتاب
کتاب ملت عشق ترجمه زهره قلی پور در سال 2010 به دو زبان ترکی و انگلیسی منتشر شد و به محبوب ترین رمان تاریخ ترکیه و به یکی از پرخوانندهترین کتابهای جهان تبدیل شد. اثر شافاک شامل دو روایت موازی است، روایت معاصر در مورد زن خانهدارِ متاهل و ناخشنود به نام اِللا روبینشتاین است که در ماساچوست آمریکا زندگی میکند. اِللا برای آژانس ادبی کار میکند و در حال حاضر او بر روی کتابی به نام «کُفر شیرین» که توسط عزیز زاهارا نوشته شده است، کار میکند. داستان عزیر، روایت دوم این رمان است.
کُفر شیرین در واقع داستان شمس تبریزی عارف صوفی است که او چشمانداز مرگش را میبیند و می داند که باید کسی را پیدا کند تا بتواند دانش و عرفان خود را به او انتقال دهد. به موجب همین او از سمرقند به قونیه سفر میکند، جایی که بزرگ مرد صوفی زمان یعنی جلال الدین رومی در آن زندگی میکند.
او داستان خود را در مورد چگونگی تبدیل شدنشان به دو دوست روایت می کند و اینکه چگونه رومی شروع به تغییر میکند و چگونه مردم از شمس و خانواده مولوی نفرت پیدا میکنند. از سوی دیگر، اللا بعد آنکه به شدت تحت تاثیر کتاب کفر شیرین قرار میگیرد، با فرستادن ایمیل موجبات آشنایی خود با عزیز را پی ریزی میکند. در طی همین نامههای الکترونیکی، اللا می داند که آماده است تا از فرزندان، شوهر و هر چیز دیگری در زندگیاش به خاطر او بگذرد.
نويسنده از منظرهای گوناگون گاهی از دیدگاه شمس، گاهی گدا، گاهی رومی یا حتی خانواده رومی، داستان عزیز را روایت می کند. این واقعا تصویری از آنچه در واقع اتفاق میافتد را به خوبی نشان میدهد، عشق رومی برای شمس و نفرت دیگران به او.
فصل های کتاب ملت عشق ترجمه زهره قلی پور
کتاب ملت عشق در پنج فصل تنظیم شده است:
- خاک: عمق و آرامش
- آب: تغییر و جریان یافتن
- باد: رفتن و یا کوچ کردن
- آتش: گرما و نابودی
- خلأ: تاثیر نبود چیزها
اثر الیف با نهایت تیزهوشی به پنج بخش بالا تقسیم شده است که هر فصل به زبان یک راوی بیان میشود. دلیل انتخاب 5 عنصر اصلی طبیعت از سوی او، میتواند از سویی به پرداخت دقیق درون شخصیتهای و پیشبرد داستان مرتبط باشد و از سویی دیگر ارتباط معنوی آنها با پدیدههای مرسوم جهان.
همین مورد به نوسان داستان کمک کرده و باعث شده است خواننده با کشش بیشتری کتاب را بخواند. تمام فصل های کتاب به شکلی زنجیروار به یکدیگر متصل هستند، به مانند عناصر 5 گانه طبیعت. همین اتصال باعث یکپارچگی داستان و تفسیری متفاوت از وقایع کتاب میشود که بر یکدیگر اثر می گذارند.
خلاصه کتاب ملت عشق ترجمه زهره قلی پور
قانون اول: «خالق مان را همان طور می شناسیم، که خود را می بینیم. شاید وقتی نام خدا را می شنوی، اگر موجودی ترسناک و شرم آور به ذهنت بیاید، به این معناست که بیشتر مواقع دچار ترس می شوی. اما اگر هنگامی که نام خدا را میشنوی، به یاد عشق و مهربانی بیفتی، پس بی شک این صفات در تو وجود دارد.»
مرد گفت: «چرند نگو. حرف های تو به این معناست که خدا محصول تصورات ماست. فکر میکنم تو…»
درست در همان لحظه، از یکی از میزهای ردیف پشتی سروصدایی بلند شد و حرفش نیمه تمام ماند. وقتی به سمت سروصداها برگشتیم، دو مرد درشت هیکل مست را دیدیم، که بیشرمانه بر سر دیگر میزها میرفتند، آشهایشان را برمیداشتند و سر می کشیدند. و کسی هم جرأت اعتراض نداشت.
صاحب کاروانسرا دندان قروچه ای کرد و گفت: «تو را به خدا این دو را نگاه کن، انگار از جانشان سیر شدهاند. خوب تماشا کن درویش.»
در ادامه کتاب ملت عشق ترجمه زهره قلی پور می خوانیم :
مثل برق به آن سر اتاق جست. و گردن یکی از آن مشتریان مست را گرفت و مشت محکمی بر صورتش خواباند. مرد که اصلا انتظار چنین برخوردی را نداشت، مثل گونی خالی نقش بر زمین شد. از دهانش جز نالهای ضعیف صدایی در نیامد.
با آنکه مرد دیگر قویتر بهنظر میرسید، به صاحب کاروانسرا حملهور شد اما طولی نکشید که او هم نقش بر زمین شد. صاحب کاروانسرا با خشم به سینه مرد لگد زد، بعد انگشتان مرد را زیر چکمههای سنگینش له کرد. صدای شکستن استخوان دستش را شنیدم.
فریاد زدم: «بس است، میخواهی او را بکشی؟»
به عنوان یک صوفی، قسم خورده بودم، به بهای جانم هم که شده به هیچ موجودی آسیب نرسانم. اگر ببینم فردی به کسی آسیب میرساند، به خاطر کمک به مظلوم هر چه از دستم بر بیاید انجام میدهم اما به زور متوسل نمیشوم. تنها کاری که از دستم بر میآمد این بود که آن دو جانی را از هم جدا کنم.
پیشنهاد دشت کتاب
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.