معرفی کتاب زن سی ساله نوشته انوره دوبالزاک
کتاب زن سی ساله اثر اونوره دوبالزاک، یکی از آثار متعلق به مجموعهی «کمدی انسانی» است. او نوشتن این داستان را سال ۱۸۲۹ آغاز کرد. چندین بار این رمان بازنویسی شده و قطعاتی از آن هم در طی سالها در نشریات فرانسوی به چاپ رسید. در نهایت نسخهی نهایی کتاب زن سی ساله سال ۱۸۴۲ در پاریس منتشر شد.
اونوره دوبالزاک زن ۳۰ ساله را در شش فصل نوشته است. عناوین فصل های این کتاب عبارت اند از:
- نخستین خطاها
- رنجهای ناشناخته
- سی سالگی
- تقدیر خداوند
- دوملاقات
- پیری مادر خطاکار
قهرمان داستان اثر اونوره که به عقیده ی بعضی منتقدان ضد قهرمان به حساب می آید، ژولی دختر بی نهایت زیبای یک نجیب زادهی فرانسوی است. زیبایی بی حد و حصر دخترک موجب اتفاقاتی میشود که دوبالزاک به خوبی برایمان تصویر کرده است. ما در طول داستان با دوره های مختلف زندگی ژولی و پس از آن دخترش آشنا می شویم. زن سی ساله داستان انتخاب هاست.
انتخابها و تاوانی که باید برایشان پرداخته شود. درونیات این زن و خواسته های او محور داستان دوبالزاک است. اونوره دوبالزاک با قلم کم نظیرش واقعیت را به رخ خواننده میکشد. هرچند منتقدان معتقدند دوبالزاک کمی چاشنی بدبینی به داستانش اضافه کرده اما هرگز نمیتوان زن سی ساله را داستانی غلو شده نامید.
مشخصات کتاب زن سی ساله
- نویسنده : انوره دوبالزاک
- مترجم : سیده ژاله موسوی نصر
- ناشر : حباب
- تعداد جلد : 1
- موضوع : داستان
- مناسب برای : بزرگسالان
- شابک : 978-622-6315-24-1
- وزن : 300 گرم
- قطع : رقعی
- تعداد صفحات : 238 صفحه
- نوع جلد : شومیز
نقد و بررسی کتاب
کتاب زن سی ساله رمانی است از انوره دو بالزاک، نویسنده فرانسوی، که نخستین بار در ۱۸۳۱ و پس از چندین بار تصحیح و تنقیح، در ۱۸۳۴ انتشار یافت. این داستان که یکی از نخستین جلوههای مهم نبوغ داستانپردازی این نویسنده بزرگ است، سلسله پرده های جداگانه ای از زندگی زنی را به ما نشان میدهد.
ژولی قهرمان یا ضد قهرمان داستان است که داستان در حول محور زندگی او می چرخد. او دختر جوانی است که فریفته ی افسر جوانی به نام ویکتور، کنت دگلمون، شده است. پدر دختر که نجیب زادهای پیر و بیمار است، از لطافت روح دختر خویش و ابتذال عمیق ویکتور آگاهی دارد. از این رو، درصدد مخالفت با این عشق برمی آید. اما این مخالفت ها بیهوده صورت میگیرد. چند ماه بعد، دختر و پسر با هم ازدواج میکنند…
قسمتی از کتاب زن سی ساله
در اعماق روح خویش حرارت و شور و هیجان فطری جوانان را که طبیعت سخاوتمندانه آنها را آفریده است، پس میزد. کار میکرد تا خود را حسابگر خونسردی نشان دهد تا ذخایر روحی و اخلاقیش را که تصادف به او بخشیده بود، نظم و ترتیب دهد و دلپسند جلوهگر سازد و به ظاهرسازیهای فریبنده بیاراید، سعی و کوششی بود واقعی در راه جاه طلبی، نقش غمگینی را به عهده گرفته بود تا به هدف خویش که امروزه ما آن را وضع خوب مینامیم، برسد.
آخرین نگاه را به سالنی که در آن میرقصیدند، انداخت.پیش از اینکه مجلس رقص را ترک کند، بی شک میخواست تصویر آن را در ذهن خود نگه دارد، چون تماشاچیای بود که وقتی از لژ اپرا بیرون میآید به آخرین صحنه مینگرد.
همچنین به واسطه هوی و هوسی که درک آن آسان است، آقای واندونس این صحنه کاملا فرانسوی، درخشندگی چهره های خندان این جشن پاریسی را بررسی میکرد و در عالم خیال آن را با قیافههای تازه، صحنههای گیرا و فریبندهای که در ناپل در انتظارش بود، مقایسه میکرد، جایی که قصد کرده بود پیش از اینکه به محل ماموریتش برود، چند روزی در آن به سر برد.
در ادامه کتاب زن سی ساله می خوانیم :
به نظر می آمد فرانسه بیثبات و تغییر را که به آسانی شناخته میگردد با مملکتی که عادات و آداب و مناظرش بر او مجهول بودند و تنها آن را از راه شایعات ضد و نقیض، یا از طریق کتابها که اغلب نادرست است، شناخته بود، مقایسه میکند.
خیالاتی کاملا شاعرانه که امروز بسیار پیش پا افتاده است، از مغزش گذشتند و شاید هم بیاراده، به آرزوهای دلش جواب گفتند، این آرزوها بیشتر مشکل پسند بودند تا حساس، و دست نخورده بودند تا پژمرده و افسرده.
با خویش میگفت:«اینها، زیبا و متمول و مشخصترین زنان پاریس اند، در اینجا سرشناسان روز، وکلای زبردست، اشراف و ادبای مشهور جمع اند، اما در آنجا، هنرمندان و مردان توانا و با این وجود، در اینجا، تنها راز و نیازهای بی اهمیت، عشقهای زودگذر، لبخندهایی که هیچ چیز زا بیان نمی کند.
پیشنهاد دشت کتاب
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.