معرفی کتاب شدن نوشته میشل اوباما
کتاب شدن نوشته میشل اوباما، که زندگی شخصی اش به عنوان همسر اولین رئیس جمهور سیاه پوست آمریکا را قبل و بعد از ورود به کاخ سفید شرح میدهد. (فایل کتاب در تاریخ 1398/5/1 بهروز رسانی شده است.)
کتاب شدن (Becoming) در اولین ماه انتشارش توانست رکورد فروش را بشکند و پرفروشترین کتاب سال آمریکا شود. خواندن این اثر برای کسانی که قصد خودسازی و موفقیت در زندگی شخصی، کاری و اجتماعی را دارند، مخصوصاً دختران نوجوان و بانوان بسیار مفید است.
میشل اوباما (Michelle Obama) بانوی نخست پیشین ایالات متحده، به کمک شیوهای صمیمانه شما را به دنیای خود فرا میخواند و تجربیاتی که شخصیتاش را شکل دادهاند، روایت میکند. در واقع این کتاب حکایت سرگذشت زنی محسوب میشود که دشواریها و موانع زندگی را قدم به قدم طی میکند و با تلاش، صبوری، تدبیر و ایستادگی آیندهای روشن برای خود میسازد.
او در این اثر که نوعی داستان رویای آمریکایی است، از آغاز زندگیاش را بازگو میکند. از طبقهی دوم خانهی یکی از بستگانش در جنوب شهر شیکاگو که به خاطر نرخ بالای جرم و جنایتش شهرت دارد. اما با تلاش به موفقیت دست مییابد و زندگی فوقالعادهای برای خود به وجود میآورد. میشل دختری از یک خانوادهی فقیر و کارگری بود که برای تحصیل در یک دبیرستان خوب پذیرفته میشود و از این طریق میتواند به هاروارد راه یابد. او وکالت میخواند و سرانجام به کاخ سفید وارد میشود.
مشخصات کتاب شدن
- نویسنده میشل اوباما
- مترجم سعید دوج
- ناشر نشر روزگار
- تعداد جلد 1
- موضوع موفقیت و روانشناسی
- مناسب برای تمامی گروه های سنی
- شابک 9789643748869
- وزن 479 گرم
- قطع رقعی
- تعداد صفحات 500 صفحه
- نوع جلد شومیز
نقد و بررسی کتاب
میشل لاوون رابینسون اوباما ، وکیل، نویسنده آمریکایی کتاب شدن است که به مدت هشت سال بانوی اول ایالات متحده آمریکا بود. او در سن 28 سالگی با باراک اوباما ازدواج کرد و نخستین بانوی اول آمریکایی-آفریقایی در تاریخ ایالات متحده آمریکا میباشد.
میشل و باراک اوباما از ازدواج خود دو دختر دارند. او دانش آموختهٔ دانشگاه پرینستون و دارای دکترای حقوق از دانشگاه هاروارد است. میشل اوباما به محیط زیست علاقهمند است. بسیاری از سبزیجات مصرفی خانواده اوباما در باغچه سبزیجات میشل اوباما در محوطه کاخ سفید به عمل میآمد. وی به زنبورداری علاقهمند است و در کاخ سفید نیز زنبورداری میکرد. وی در انتخابات 2016 ایالات متحده آمریکا از حامیان هیلاری کلینتون بود که در حمایت از او چندین سخنرانی داشت.
او در این سخنرانیها مواضع تندی علیه ترامپ نامزد جمهوریخواه داشت. میشل اوباما در فهرست نظرسنجی سالانه زن تحسین شده (en) سال 2018 به عنوان مقام اول انتخاب شد. پیش از این و برای 16 سال متوالی، هیلاری کلینتون در صدر این فهرست قرار داشت..
قسمتهایی از کتاب شدن
اکثرِ عُمرم را به ندایِ تلاش کردن گوش سپردهام. این ندا به شکل یک موسیقیِ ناکوک یا لااقل یک موسیقی ناشیانه به گوشم میرسید، از کفِ اتاق خوابم برمی خواست صدای دنگ، دنگ، دنگِ هنرآموزانی که جلوی پیانوی عمه رابی در طبقه پایین مینشستند و آرام و ناشیانه گامهای موسیقی را فرا می گرفتند.
خانوادهام در محله ساوث شُرِ شیکاگو در یک خانه ویلاییِ آجری و تمیز که به رابی و شوهرش تِری تعلق داشت، زندگی میکردند. پدر و مادرم آپارتمانی را در طبقه دوم اجاره کرده بودند؛ درحالی که تری و رابی در طبقه اول زندگی میکردند. رابی عمه مادرم بود و سالها نسبت به او سخاوت زیادی نشان داده بود، اما برای من تجسمِ وحشت بود.
زنی بود جدی و مبادی آداب که در کلیسای محل گروه سرود را رهبری میکرد. علاوه بر این، معلم پیانوی محله ما نیز بود. کفشهایی با پاشنه بلند میپوشید و یک عینک مطالعه را با زنجیری دور گردنش میانداخت. لبخند موذیانهای داشت، اما مثل مادرم از گوشه و کنایه خوشش نمیآمد. گاهی میشنیدم که هنرآموزانش را به خاطر اینکه به اندازه کافی تمرین نکرده بودند، به باد سرزنش میگرفت یا اینکه پدر و مادرشان را به خاطر اینکه آنها را برای درس دیر آورده بودند، ملامت میکرد.
در ادامه کتاب شدن می خوانیم :
وسط روز فریاد میکشید: «شب خوش!» شاید اگر کس دیگری بود و به همان اندازه به خشم میآمد میگفت: «اوه، تو رو خدا بس کن دیگه!» به نظر میرسید عده کمی تحمل این رفتار رابی را داشتند. اما صدای کسانی که تلاش میکردند، به نوای موسیقی زندگی ما تبدیل شد. صدای دنگ بعدازظهرها شنیده میشد و شبها نیز همین طور.
خانمهای کلیسا گاهی میآمدند و سرود کلیسایی تمرین میکردند و صدای ایمان و پارسایی آنها در دیوارها طنین افکن میشد. بر اساس قوانین رابی، بچههایی که درس پیانو میدیدند، اجازه داشتند فقط روی یک آواز کار کنند. از اتاقم به تلاش آنها گوش میدادم که نتهای خود را پشت سر هم تمرین میکردند و تأیید او را به دست میآوردند، «ترانههای عید پاک» و «لالایی برامْس» را تمرین میکردند و پس از تلاشهای زیاد بالاخره موفق میشدند.
موسیقی هیچ گاه آزاردهنده نبود؛ فقط همیشه به گوش میرسید. این موسیقی از پلکانی که محل زندگی ما را از محل سکونتِ رابی جدا میکرد، بالا میخزید. در تابستان از پنجرههای باز عبور میکرد و با افکارم همراه میشد، درحالی که من با عروسکهای باربی بازی میکردم یا با قطعههای اسباب بازی برای خود پادشاهیِ کوچکی میساختم.
تنها زمانی آرامش پیدا میکردیم که پدرم از نوبت کاری خود در کارخانه تصفیه آب به خانه میآمد و بازی تیم کابْز را در تلویزیون تماشا میکرد و صدای تلویزیون را آن قدر بلند میکرد که تمام این صداها را محو میساخت.
پیشنهاد دشت کتاب
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.