معرفی کتاب بوستان سعدی
کتاب بوستان سعدی یا سعدی نامه نخستین اثر سعدی است که کار سرودن آن در سال ۶۵۵ هجری قمری پایان یافته است. سعدی این اثر را زمانی که در سفر بوده است، سروده و هنگام بازگشت به شیراز آن را به دوستانش عرضه کرده است.
این اثر در قالب مثنوی و در بحر متقارب سروده شده و از نظر قالب و وزن شعری حماسی است، هر چند که از نظر محتوا به اخلاق و تربیت و سیاست و اجتماعیات پرداخته است.
کتاب بوستان سعدی از یک سرآغاز (دیباچه) و ده باب تشکیل شده است که ترتیب آن به شرح زیر است:
- دیباچه
- باب اول – در عدل و تدبیر و رای
- باب دوم – در احسان
- باب سوم – در عشق و مستی و شور
- باب چهارم – در تواضع
- باب پنجم – در رضا
- باب ششم – در قناعت
- باب هفتم – در عالم تربیت
- باب هشتم – در شکر بر عافیت
- باب نهم – در توبه و راه صواب
- باب دهم – در مناجات و ختم کتاب
مشخصات کتاب بوستان سعدی
- نویسنده سعدی
- ناشر آسمان آبی
- تعداد جلد 1
- موضوع شعر
- مناسب برای تمامی گروه های سنی
- شابک 978-600-7696-22-4
- سایر توضیحات دو رنگ
- وزن 250 گرم
- قطع وزیری
- تعداد صفحات 246 صفحه
- نوع جلد سلفون
جهانی شدن کتاب
گارسن دوتاسی ، نخستین کسی بود که در ۱۸۵۹ کتاب بوستان سعدی را به طور کامل به فرانسه برگرداند. پس از او مترجمان دیگری نیز این اثر را به فرانسه ترجمه کردند که از معروفترین آنها میتوان از ژانباتیست نیکولا ، باربیه دومنار نام برد.
بوستان سعدی برای نخستین بار در ۱۳۰ سال پیش و برای دومین بار و به طور کامل این روزها از سوی بنگاه انتشاراتی والشتاین در ۴۷۲ صفحه به زبان آلمانی نیز منتشر شده است. این کتاب با همکاری نشر حافظ و گوته در شهر بن آلمان انتشار یافته و جلال رستمی، سرپرست آن بوده است.
گزیده ای از اشعار کتاب بوستان سعدی
حکایت پیرمرد و تحسر او بر روزگار جوانی
- شبی در جوانی و طیب نعم جوانان نشستیم چندی بهم
- چو بلبل، سرایان چو گل تازه روی ز شوخی در افکنده غلغل به کوی
- جهاندیده پیری ز ما بر کنار ز دور فلک لیل مویش نهار
- چو فندق دهان از سخن بسته بود نه چون ما لب از خنده چون پسته بود
- جوانی فرا رفت کای پیرمرد چه در کنج حسرت نشینی به درد؟
- یکی سر برآر از گریبان غم به آرام دل با جوانان بچم
- برآورد سر سالخورد از نهفت جوابش نگر تا چه پیرانه گفت
- چو باد صبا بر گلستان وزد چمیدن درخت جوان را سزد
- چمد تا جوان است و سرسبز خوید شکسته شود چون به زردی رسید
- بهاران که بید آورد بید مشک بریزد درخت گشن برگ خشک
- نزیبد مرا با جوانان چمید که بر عارضم صبح پیری دمید
- به قید اندرم جره بازی که بود دمادم سر رشته خواهد ربود
- شما راست نوبت بر این خوان نشست که ما از تنعم بشستیم دست
- چو بر سر نشست از بزرگی غبار دگر چشم عیش جوانی مدار
- مرا برف باریده بر پر زاغ نشاید چو بلبل تماشای باغ
- کند جلوه طاووس صاحب جمال چه میخواهی از باز برکنده بال؟
- مرا غله تنگ اندر آمد درو شما را کنون میدمد سبزه نو
- گلستان ما را طراوت گذشت که گل دسته بندد چو پژمرده گشت؟
- مرا تکیه جان پدر بر عصاست دگر تکیه بر زندگانی خطاست
- مسلم جوان راست بر پای جست که پیران برند استعانت به دست
- گل سرخ رویم نگر زر ناب فرو رفت، چون زرد شد آفتاب
- هوس پختن از کودک ناتمام چنان زشت نبود که از پیر خام
- مرا میبباید چو طفلان گریست ز شرم گناهان، نه طفلانه زیست
- نکو گفت لقمان که نازیستن به از سالها بر خطا زیستن
- هم از بامدادان در کلبه بست به از سود و سرمایه دادن ز دست
- جوان تا رساند سیاهی به نور برد پیر مسکین سپیدی به گور
پیشنهاد دشت کتاب
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.